به خدا عشق به رسوا شدنش میارزد
و به مجنون و به لیلا شدنش میارزد
دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس
سند عشق به امضا شدنش میارزد
گرچه من تجربهای از نرسیدنهایم
کوشش رود به دریا شدنش میارزد
کیستم ؟... باز همان آتش سردی که هنوز
حتم دارد که به احیا شدنش میارزد
با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظهی بر پا شدنش میارزد
دل من در سبدی ـ عشق ـ به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی شدنش میارزد
سالها گرچه که در پیله بماند غزلم
سلام
شعر خودته؟؟؟؟
حرف نداره
نه دوست من
مال آقای علیرضا داوری است
دوست عزیزم یکی از یاوه هایم را اینجا دیدم که شیر بی یال و دم و اشکم مولانا شده بود کاش همه ابیات را حذف میکردید البته گفته مرا حمل بر مطایبه کنید زنده باشید
وبلاگتون فوق العاده بود
همه شو خوندم
شعرای قشنگی رو انتخاب کردی
مرسی
شعر فوق العاده ای بود کلمات جدید در غزل های عاشقانه واقعا بی نظیره من تو پروفایلم گذاشتمش با اجازه
لطفا یه کم بیشتر از آقای داوری بگین من نمی شناسمشون
ممنون از اظهار نظرتون
والله شعر ایشون از خودش معروف تره.
سلام دوست عزیز. ممنون از اینکه شعر منو در وبلاگتون قرار دادید...خوشحال می شم که از وبلاگم دیدن کنید
سلام.وبلاگ زیبایی دارید.این شعر هم فوق العاده زیبا بود.با اینکه من در وبلاگم شعر نمی نویسم ولی این شعر را از وبلاگ شما استفاده کردم.
همیشه موفق باشید.
سلام
این یکی از بهترین انتخاب ها بود آفرین
موفق باشید
هوالمحبوب
خدایا چرا ما ادم ها فقط وقتی به یاد تو می افتیم که جایی از کارهامون گیر افتاده ویا اینکه خواسته ایی داریم .
خدایا چرا اینقدر از یاد تو وتعمت هات و خوبی هات غافلیم ...
خدایا وقتی لحظه های با یاد تو بودن رو به یاد میارم ولذت اون لحظات رو در ذهن ام تصور می کنم دعا می کنم ای کاش می تونستم همیشه به یاد تو باشم .
ای خدایا چه شیرین بود ایام ماه مبارک رمضون
چه حال وهوایی داشت سحره ها وافطارها
چه حالی داشت که هروقت تلوزیون رو روشن می کردیم از تو و عاشقای تو می گفت ...
خدایا کمکمون کن همیشه به یاد تو باشیم وبا یاد تو ارام بگیزیم .
همونطور که حخودت توی کتابت گفتی "الا بذکــــــــــــــــــرالله تطمین القلـــــــــــــــوب"
بسیارزیبا و ارشمند. هرکه هرچه می خواهد بگوید، بگوید.دست مریزاد.
شعری تقدیم میکنم که میدانم در برابر اشعار زیباتان .....
درشب به آه نگاهم؛ نگاهی نمیکنی
درحزن شب تارم؛ نگاهی نمیکنی
جرمم به عشق تو،گیسوطناب سوگ
درسوگ دارو طنابم، نگاهی نمیکنی
دریا چومیشوی به تنعم چه ناز میکنی
ذورق شکسته ته آبم؛نگاهی نمیکنی
آهنگ عشق میزنی ونازورقص کنان
برجان بی تب وتابم، نگاهی نمیکنی
جام بدست وساقی محفل چه میشوی
در راز ونیازوطوافم؛ نگاهی نمیکنی
سعید ماکویی 20/9/93
عااالی