ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

وحشی بافقی - شاخِ خشکیم به ما سردی عالم چه کند؟

خواهم آن عشق که هستی ز سر ما ببرد
بی‌خودی آید و ننگ خودی از ما ببرد

خانه آتش‌زدگانیم، ستم، گو می‌تاز
آن چه اندوخته باشیم به یغما ببرد

شاخِ خشکیم به ما سردی عالم چه کند؟
پیش ما برگ و بری نیست که سرما ببرد

دوزخ جور برافروز که من تا قوی‌ام
نشنیدم که مرا اخگری از جا ببرد

جرعه‌ی‌ پیر خرابات بر آن رند، حرام
که به پیش دگری دست تمنّا ببرد

وحشی از ره‌زن ایام چه اندیشه کنی؟
ما چه داریم که از ما ببرد یا نبرد؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد