ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

سیّدمحمّد موسوی

روزی که آفرینش انسان شروع شد
این حسّ عاشقانه‌ی پنهان شروع شد

غار حرا و دامنه‌ی کوه طور... نه!
از چشم و از نگاه تو ایمان شروع شد

هم‌چون بهار ِ حیله‌گر از باغ عشق من
رفتی و پرسه‌های خیابان شروع شد

بعد از وداع تلخ درختان و برگ‌ها
جنگل دلش شکست و زمستان شروع شد

ابری غریب و خسته از این شهر می‌گذشت
ما را که دید گریه‌ی باران شروع شد

مردی کنار دفتر عمرش نوشت «عشق»
آتش گرفت دفتر و پایان شروع شد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد