ای گنبد گیسوپریشان، ماه زائرکش
ای هر خیابان با قدمهای تو عابرکش
هم اشکهایت بینهایت آیتالکرسی است
هم حیلهی لبهات در لبخند کافرکش
در کوه نور گونهات الماس میبینم
ای چشمهایت هند، ابروهات نادرکش
پشت سرت صحرا به صحرا عشق میریزد
لیلاترین! آوازهی عشقت مهاجرکش
خون هزاران مثل فرهاد است در راهت
ای ابرویت شمشیر، شیرین معاصرکش
از رودکی تا منزوی دیوانهات بودند
ای در غزل ده قرن چشمان تو شاعرکش
•
ای گیسویت تنبور، نیشابور، شاعرساز
امشب بزن یک دم برای این مسافر... ساز