ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

کاظم بهمنی

تا تو بودی در شبم، من، ماه تابان داشتم
روبه‌روی چشم خود چشمی غزل‌خوان داشتم

حال اگر چه هیچ نذری عهده‌دار وصل نیست
یک زمان پیش‌آمدی بودم که امکان داشتم

ماجراهایی که با من زیر باران داشتی
شعر اگر می‌شد قریب پنج دیوان داشتم

بعد تو بیش از همه فکرم به این مشغول بود
من چه چیزی کم‌تر از آن نارفیقان داشتم

ساده از «من بی‌تو می‌میرم» گذشتی خوب من
من به این یک جمله‌ی خود، سخت ایمان داشتم

لحظه‌ی تشییع من از دور بویت می‌رسید
تا دو ساعت بعد دفنم هم‌چنان جان داشتم
نظرات 3 + ارسال نظر
کاظم بهمنی یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 16:19 http://kazembahmani.parsiblog.com

سلام مجتبی عزیز
آدرس اینجا رو یکی از دوستان به من دادن وگفتن که شعری از دیگران به نام من ثبت شده

مثل اینکه درست می گن

غزلی با مطلع:

آزار مکن قفل دلم واشدنی نیست
تندیس تمنای تو پیدا شدنی نیست

و غزلی با مطلع:
هر کسی عاشق شود کارش به عصیان می‌کشد
عشق، آدم‌های ترسو را به میدان می‌کشد

و در آخر این غزل:

خواستم بوسه‌ی گرم از لب گل‌گون ببرم
حال باید جگرِ داغ و دلِ خون ببرم

هیچ کدوم واسه من نیستن
لطفا اصلاح بفرمایید

ممنون از محبت و لطف بی حد شما






سلام آقای بهمنی عزیز
ممنون که قدم رنجه فرمودید
به روی چشم
موارد اصلاحی انجام شد.
و آرزوی توفیق و شادکامی
خوش باشید همیشه.

کاظم بهمنی یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 16:34 http://kazembahmani.parsiblog.com

در این غزل هم

بیت دوم :
حال اگر چه صحیحه
و در بیت پنج
من به این یک جمله ی خود سخت ایمان داشتم صحیحه
ممنون

فاطمه دوشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 11:01

شعراتون عالی ولی چرا نظرات اینهمه کم؟

مهم خوندنه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد