ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
تا تو بودی در شبم، من، ماه تابان داشتم
روبهروی چشم خود چشمی غزلخوان داشتم
حال اگر چه هیچ نذری عهدهدار وصل نیست
یک زمان پیشآمدی بودم که امکان داشتم
ماجراهایی که با من زیر باران داشتی
شعر اگر میشد قریب پنج دیوان داشتم
بعد تو بیش از همه فکرم به این مشغول بود
من چه چیزی کمتر از آن نارفیقان داشتم
ساده از «من بیتو میمیرم» گذشتی خوب من
من به این یک جملهی خود، سخت ایمان داشتم
لحظهی تشییع من از دور بویت میرسید
تا دو ساعت بعد دفنم همچنان جان داشتم
سلام مجتبی عزیز
آدرس اینجا رو یکی از دوستان به من دادن وگفتن که شعری از دیگران به نام من ثبت شده
مثل اینکه درست می گن
غزلی با مطلع:
آزار مکن قفل دلم واشدنی نیست
تندیس تمنای تو پیدا شدنی نیست
و غزلی با مطلع:
هر کسی عاشق شود کارش به عصیان میکشد
عشق، آدمهای ترسو را به میدان میکشد
و در آخر این غزل:
خواستم بوسهی گرم از لب گلگون ببرم
حال باید جگرِ داغ و دلِ خون ببرم
هیچ کدوم واسه من نیستن
لطفا اصلاح بفرمایید
ممنون از محبت و لطف بی حد شما
سلام آقای بهمنی عزیز
ممنون که قدم رنجه فرمودید
به روی چشم
موارد اصلاحی انجام شد.
و آرزوی توفیق و شادکامی
خوش باشید همیشه.
در این غزل هم
بیت دوم :
حال اگر چه صحیحه
و در بیت پنج
من به این یک جمله ی خود سخت ایمان داشتم صحیحه
ممنون
شعراتون عالی ولی چرا نظرات اینهمه کم؟
مهم خوندنه.