ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

عبدالرضا فریدزاده

شرمنده‌ام قربان! کمی باران ندارید؟
در خود پلاسیدم، شما گلدان ندارید؟

این قدر بداخمید! پس لبخندتان کو؟
جز این نگاه سرد یخ‌بندان، ندارید؟

قربان! چرا وقتی که می‌بینید ما را
در ذهنتان تصویری از انسان ندارید؟

گیرم که ما زشتیم، این آغازمان نیست
باشد، شما زیبا! ولی پایان ندارید؟

آه این تکبّر... این تکبّر، شرک محض است
در خود مگر، یا نوح، یا توفان ندارید؟

البته می‌بخشید، اما مطمئنید
مخلوط با ایمان‌تان، شیطان ندارید؟!

نظرات 1 + ارسال نظر
فیروز دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:48 http://shirdel.blogsky.com

با سلام
وبلاگ خوب داری
موفق باشید
به وبلاگ ما هم سر بزنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد