ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

سجاد سامانی

من کویری خشکم امّا ساحلی بارانی‌ام
ظاهری آرام دارد باطنِ طوفانی‌ام

مثلِ شمشیر از هراسم دست و پا گم می‌کنند
خود ولی در دست‌های دیگران زندانی‌ام

بس که دنبالِ تو گشتم شُهر‌ه‌ی عالم شدم
سربلندم کرده خوش‌بختانه سرگردانی‌ام

می‌زند لب‌خند بر چشمانِ اشک‌آلودِ شمع
هر که باشد باخبر از گریه‌ی پنهانی‌ام

هیچ دانایی فریبِ چشم‌هایت را نخورد
عاقبت کاری به دست‌م می‌دهد نادانی‌ام

نظرات 1 + ارسال نظر
سمیرا سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 23:17

مثلِ شمشیر از هراسم دست و پا گم می‌کنند
خود ولی در دست‌های دیگران زندانی‌ام

بس که دنبالِ تو گشتم شُهر‌ه‌ی عالم شدم
سربلندم کرده خوش‌بختانه سرگردانی‌ام
دوووسش دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد