ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
سندسازی کنم یا نه؟ نگویم از شما بوده است؟
تمام نقطهپایانها که بعد از جملهها بوده است
تمامش کن نمیخواهم بخوانم جملهای دیگر
که این تاریخِ تکراری برایم آشنا بوده است
زمان را رسم کردم روی کاغذ، کاغذ آتش شد
نفهمیدم که این ویرانه، اصلاً کی، کجا بوده است؟
من اینجا پیر خواهم شد، و شک دارم زمان چیزی
به جز فرسودنم باشد که از اوّل بنا بوده است
شهادت میدهم خورشید، روشن بود در آن روز
و کشتنهای پنهانی که کارِ سایهها بوده است
پرستش میکنم با شیوههای سنّتی هر شب
به یاد روزگارانی که تنها یک خدا بوده است
مجتبیٰ فرد
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 ساعت 08:33