ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
«بله»، حرفی است سه حرفی که اگر میگویم...
غزلی هست که هر شب به سحر میگویم
بغضِ خاکستریِ من که تبِ آتش بود
گُر گرفته است که لبسوختهتر میگویم
«شاعری» پیشنهادی است که تصویب شده است
سندی هست که امضا شده در «میگویم»
واقعاً کیست به جز ما که من و من شده است
غیرِ عشقی که به آن «ذاتِ بشر» میگویم
تا تغزّل بشود دردِ دلِ دوست به دوست
هر غزل را به زبانِ دو نفر میگویم
مجتبیٰ فرد
چهارشنبه 30 شهریورماه سال 1390 ساعت 07:42