دریا بالا آمد آن قدر که در قاب پنجره جای گرفت نمیدانم شاید هم پنجره پایین رفت تا دریا را به من نشان بدهد بالاخره از این اتفاقها میافتد وقتی که تو باشی. حالا که نیستی من به پرندگان حق میدهم که نخوانند هماین طور به خورشید که مضحک و منگ مثل یک دلقک دیوانه از کوچهها بگذرد.
مجتبیٰ فرد
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1391 ساعت 00:55