ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

عباس صفاری

خرت و پرت‌های این خانه
چشم تو را دور که می‌بینند
یک‌‌بند پشت سرم حرف می‌زنند
گلدان‌‌ها
پرده‌‌ها
تخت‌خواب آشفته
ظروف تلنبار بر هم
مجلات بازمانده بر میز
حتا این گربه‌ی بی چشم و رو
که در غیاب تو ترجیح می‌دهد
حیاط همسایه را.
می‌‌گویند تو که نیستی
تنبل می‌‌شوم
و سمبل می‌کنم
هر مهمی را
کسی نیست به این کله‌پوک‌ها بگوید
وقتی تو نیستی چه فرق می‌کند
فرقم را از کجا باز کنم
و یقه‌ام را تا کجا،
از فرودگاه که بردارمت
خواهی دید ریش سه روزه‌ام
سه‌تیغه است و معطر
و خط اطو بازگشته است
به پیراهن و شلوارم

نظرات 1 + ارسال نظر
babak niko سه‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 21:55

شعر انتخابی ، مال آقای عباس صفاری است که شما آقای یونان آورده اید

اصلاح شد
ممنون دوست عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد