ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

مژگان عباس‌لو

مثل یک صبح سرد پائیزی آسمان دلم پر از ابر است
گاه بی‌اختیار می‌‌گریم خنده‌ی گاه‌گاهم از جبر است

با پری‌های دامنم رفتند آرزوهای پرپرم بر باد
گل پژمرده‌ای شدم که فقط لایق سنگ سرد یک قبر است

گله از من نکن اگر شب‌ها سر کشیدم به خواب‌های خوشت
به‌ترین مردها نمی‌فهمند زنِ عاشق چه‌قدر کم‌صبر است

بین ما - دختران حوا - عشق از ازل درد مشترک بوده است
حرف عاشق که می‌شود دیگر، نه مسلمان منم نه او گبر است

من غزل‌هام پخته‌تر شده‌اند، تا تو چشمت گرسنه‌تر بشود
قصه‌ها را مگر نمی‌خوانی؟ سرنوشت غزال‌ها ببر است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد