ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

ساحل صالحی

آماده‌ام تا عشق‌مان ضرب‌المثل باشد
البته چشمانت اگر مرد عمل باشد
 
قد نگاهت کاش لب‌هایت به حرف آیند
تا عشق... نه… اسطوره حتی محتمل باشد
 
اینجا لب از لب وا کنی فرصت فراهم هست
تا بیت آخر صحبت از ماه عسل باشد
 
بهمن به تن دارم تو با آغوش مردادیت
اردیبهشتم کن که اوضاع معتدل باشد
 
این‌جا بگو... این‌جا... هم‌این مصرع که تا فردا-
آوازه‌مان پیچیده در بین‌الملل باشد
 
لب واکنی لب‌های من… استغفرالله… من-
می‌ترسم امشب حرف‌هایم مبتذل باشد
 
می‌ترسم امشب واژه‌ها هم عاشقت باشند
تصویر هر بیتم فقط بوس و بغل باشد
 
دارم شبیه مادرم حوا… نمی‌دانم
شاید برای عشق‌مان امروز «ازل» باشد
 
کم‌کم جنون می‌گیرم از لب‌های خاموشت
اصلاً هم‌این بیت آخرین ضرب‌الاجل باشد

حرفی نزد شاید دلش راضی نبود اصلاً
ماه عسل در کوچه‌باغ این غزل باشد
 
دستی به در کوبید و دردی قلب ما را... کاش
یا دست او یا دست بی‌روح اجل باشد
نظرات 1 + ارسال نظر
saideh پنج‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 00:47

وقتی که از سکوت تو دلگیر می شوم
همرنگ واژه های زمین گیر می شوم
در کوچه های فاصله می پژمرم چو ماه
وقتی ز یاد خاطره ها سیر می شوم
یک عمر با امید افق های تازه رفت
اکنون به پای ثانیه ها پیر می شوم
هرگز زلال آینه در خویش دیده ای
حالا برای آینه تفسیر می شوم

همارفیعی مقدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد