ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

پانته‌آ صفایی

نفس‌نفس به درونت بکش هوایم را
و پر کن از نفست ذره‌ذره‌هایم را

نسیم باش و به بازی بگیر چون پر قو
شبانه، گیسوی بر شانه‌ها رهایم را

اگر همیشه مرا بیم سرنگون شدن است
تو کج گذاشته‌ای خشت ابتدایم را

زنی به میل خودت آفریده‌ای از من
خودت به هم زده‌ای نظم آشیانم را

فرشتگان مقرّب هنوز حیران‌ند
تو را به سجده درآیند یا خدایم را

من اختراع توام، ثبت کن مرا که خدا
کنار رفت و پذیرفت ادعایم را

به اسم شهر تو تغییر می‌دهد یک روز
شناسنامه‌ی من، اسم روستایم را

شغال‌های بیابان تمام شب تا صبح
مدام زوزه کشیدند رد پایم را

برای آن که بدانند من ازآن توام
به بوسه مُهر بزن بین شانه‌هایم را

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد