ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

پوران شریعت‌مداری

خواست بگریزد ز چشمم، دیدمش
خواست دشنامم دهد، بوسیدمش

گل شد و بر طرف گلزاری دمید
باغبانی کردم و بوییدمش

رفت در خُم تا شود تلخ و حرام
ساغری بگزیدم و نوشیدمش

اشک شد بر چشم گریانم نشست
شادمانی کردم و خندیدمش

پس به هر نقشی در آمد آن نگار
در میان بنهادم و گردیدمش

عاقبت جَست و در آغوشم پرید
چون به هر سازی که زد، رقصیدمش

چون حجاب از چهر هستی بر گشود
در جواب آوردم و پرسیدمش

داد «شاهد» را ز اسراری خبر
آن نگفتم با کس و پوشیدمش

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد