ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

غلام‌رضا طریقی

قسمت این بود که من با تو معاصر باشم
تا در این قصه‌ی پر حادثه حاضر باشم

حکم پیشانی‌ام این بود که تو گم شوی و
من به دنبال تو یک عمر مسافر باشم

تو پری باشی و تا آن سوی دریا بروی
من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم

قسمت این بود، چرا از تو شکایت بکنم؟
یا در این قصه به دنبال مقصّر باشم؟

شاید این گونه خدا خواست مرا زجر دهد
تا برازنده‌ی اسم خوش شاعر باشم

شاید ابلیس تو را شیطنت آموخت که من
در پس پرده‌ی ایمان به تو کافر باشم

دردم این است که باید پس از این قسمت‌ها
سال‌ها منتظر قسمت آخر باشم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد