ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای بکرترین برکه! هلا سورهی صافی
پرهیز کن از این همه پرهیز اضافی
مُهری بزن از بوسه به پیشانی سردم
بدنام که هستیم به اندازهی کافی
تلخینهی آمیخته با هر سخنت را
صد شکر! شکرپاش لبت کرده تلافی
با یافتن چشم تو آرام گرفتم
چون شاعر درمانده پس از کشف قوافی
چندیست که سردم شده دور از دم گرمت
بر گردنم از بوسه مگر شال ببافی
مجتبیٰ فرد
یکشنبه 26 خردادماه سال 1392 ساعت 18:08
سلام مجتبی جان!
کار تکراری گذاشتی
تلاش زیباییست موفق باشی عزیز
ببخشید، حواسم نبود.
ولی محض حفظ کامنت شما، پاکش نمیکنم.