ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
گر چه هنگام سفر، جادهها جانکاهند
روی نقشه، همهی فاصلهها کوتاهند
فاصله، بین من و شهر شما یک وجب است
نقشهها وقتی از این فاصلهها میکاهند
من که از خود خبرم نیست چه قیدی دارم؟
جملههای خبری قید مکان میخواهند!
راهی شهر شما میشوم از راه خیال
بیخیالان چه بخواهند چه نه؛ گمراهند
شهر پر میشود از اهل جنون، برج بـه برج
«مهر»خواهان شما «مشتری» هر «ماه»ند
به «نظامی» برسانید که در نسخهی ما
خسروان بردهی کَتبستهی شیرینشاهند!
چند قرن است که خرما به نخیل است و هنوز
دستهای طلب از چیدن آن کوتاهند
مجتبیٰ فرد
چهارشنبه 17 مهرماه سال 1392 ساعت 14:58