ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ابتدای کربلا غدیر نیست، کربلا بهانهی وجود بود
ابرهای خونفشان نینوا، اشکهای حضرت ودود بود
پیش از مسیح و نوح و دانیال، این حکایتیست دور، کربلا
آن سپیدهدم که چاه کینهها، بر برادران دهان گشود، بود
گر چه ماتم است و آتش و عطش، این همه پلی برای گریه نیست
از شعور عاشقی در این جهان، کربلا هر آنچه هست و بود، بود
کربلا خجالتیست پرگناه، در شبی که ما سکوت، ما نگاه
در شبی که از دریغ و خشم و شرم، صورت ستارگان کبود بود
سیلی همیشهایست کربلا، تازیانهای عمیق و دردناک
آنچه را که آن زمانه پلشت، در وجود آدمی نبود، بود
کربلا پس از هبوط آدمی، ز آن غرور آسمان به این مغاک
فرصت دوبارهی مراجعت، بخت باشکوه یک صعود بود
... بعد از آن همیشه روح کودکی، در شبانهی فرات دیده شد
این همان کبوتری که با حسین، تیر در گلو به خون غنود، بود
بعد از آن در آن دیار بیصفت، عقده و حقارت و رکود بود
معنی سپیدها سیاهی و، معنی فرازها فرود بود
ابتدای کربلا غدیر نیست، ابتدا همان شروع خلقت است
کربلا ستیز با خود و جهان، کربلا هر آنچه هست و بود، بود
مجتبیٰ فرد
سهشنبه 21 آبانماه سال 1392 ساعت 01:58