ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

علی‌اکبر لطیفیان

انگار بنا نیست سری داشته باشی
سر داشته باشی، جگری داشته باشی

انگار بنا نیست که از میوه‌ی باغت
اندازه‌ی کافی ثمری داشته باشی

انگار بنا نیست که ای پیرمحاسن
این آخر عمری پسری داشته باشی

ای باد به زلف علیِّ اکبر ِلیلا
مدیون حسینی، نظری داشته باشی

می‌میرم اگر بیش از این ناز بریزی
بگذار که چندی پدری داشته باشی

تو از همه‌ی آینه‌ها پیش‌ترینی
تکثیر شدی بیش‌تری داشته باشی

رفتی و نگفتی پدرت چشم به راه است
از من تو نباید خبری داشته باشی؟

بی یار اگر آمده‌ام پیش تو گفتم
شاید بدن مختصری داشته باشی

چه خوب به هم نیزه تو را دوخت و نگذاشت
تا پیکر پاشیده‌تری داشته باشی

با نیم‌عبا بردن این جسم بعید است
باید که عبای دگری داشته باشی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد