ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
با آن نگاه خیره و با آن دو چشم لات
من أینَ لی مفر و من أینَ لی نَجات
ما کان فی عُیونِکَ لو کان للیَهود
یک روز فتح میشده از نیل تا فرات
باید که سوخت در شرر عشق چاره چیست؟
فی بُعدِها عذابٌ و فی قُربِها مَمات
قد کُنتِ فی المُقابل و الدَمعُ حائلٌ
عکس تو رد نمیشود از شیشههای مات
در لابهلای موی تو سرگشتگی بس است
یکفی لَنا تُحَیُرنا إهدنا الصِراط
مجتبیٰ فرد
چهارشنبه 7 مردادماه سال 1394 ساعت 22:13