ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

پونه نکویی

تا که عطر تو می‌رسد به مشام عاشقت می‌شوند شب‌بوها
بادها می‌وزند و بی‌خبرند از پریشان‌هوایی قوها

از ازل پای‌بند مرداب‌ند، دل مرداب‌دیده‌ای دارند
چند تا از کبوتران بفرست که بپرسند از دل قوها

زیر بال کبوتران حرم گنبدی از طلاست می‌دانم
که پری‌زادهای دریا را بعد عمری چه کار با جوها

بال قوها نمی‌رسد به ضریح تا کبوتر شوند توی حرم
تا بروبند از غبار دَرَت خوش به حال تمام جاروها

عطر گل رویت که می‌پیچد... در شمال و جنوب می‌پیچد
خوانده مرداب فکر قوها را چون خلیجی که فکر جاشوها

بلم از شوق موج می‌شکند که به عشق تو نیل بشکافد
می شکافند بی ید بیضا نیل‌ها را تمام پاروها

دختران سیاه‌گیسو نیز خویش را نذر خوبی‌ات کردند
چند عاشق شبیه من داری شاعر از این سیاه‌گیسوها

عطر روی گلت که می‌پیچد سنگ بر سنگ بند دیگر نیست
چند زنبور باز شک کردند توی جنگل به راه کندوها

تَر کنی لب فدای چشم توام تیغ بر حنجره چو اسماعیل
با دلی قرص عاشقت شده‌ام که شوم خال چشم زالوها

چیده‌ای توی جاده‌ها امشب چندتا کرم کوچک شب‌تاب
باز بیرون زده‌اند از جنگل به هوای زیارت آهوها

بادها می‌وزند و می‌دانند جنگل از بی‌کسی درآمده است
باز از راه می‌رسد فصل جفت‌گیری آلبالوها

مست از عطر مهربانی تو می‌خورم به زائران ضریح
مست‌تر بی‌قرارتر از من هی بهم می‌خورند النگوها

بادها می‌وزند و می‌پیچند عطر شیرینی از مساحت شرق
بعد از این شعر بر نمی‌گردند خیل زنبورها به کندوها

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد