ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
آه ای هراس سینهگداز نگفتنی
تاتار لحظههای نشابوری منی
از جنس چشمهای ز وحشت دریدهام
پیچیدهای به دستهی شمشیر، شیونی
با نعلکوب اسب و سر تازیانهات
انگار خشتخشت مرا میپراکنی
تصویر سنگوارهی من نقش میشود
در چارچوب آینههای شکستنی
با خواب ناگزیر، فرا میرسی شبی
آه ای هراس سینهگداز نگفتنی