ای وای به خاک وطنم، وای به ایران
آن روز که خالی شود از بوی دلیران
بسیار کشیدهست، کهن بوم و برِ من
از سستی شاهان و هم از مکر وزیران
این طالع ما نیست، اگر چند که این تیغ
رگها زده از دست امیران و کبیران
تاریخ گواه است که این مرز کهنراز
دیدهست بسی کُشته و دادهست اسیران
از خاک تو کوتاه برای ابدالدّهر
دستان به خون شُستهی دزدان و اجیران
با دست تهی خون تو ایخصم بریزیم
از تیر جوانان و کمان قد پیران
ای سفله! نصیحتشنوی راه نجات است
گفتیم و شنیدی، حذر از بیشهی شیران