ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

تقی سیّدی


حریصی، ظالمی، بی‌منطقی، دنبالِ آزاری
تو هم فهمیده‌ای من عاشقم، فهمیده‌ای آری

به غیر از سال‌ها دل‌تنگی و تشویش و بی‌خوابی
مگر چیزی میان ماست؟ حاشا کن که حق داری

تو مشهوری و معروفی به زیبایی و یکتایی
شبیه من ولی هستند انسان‌های بسیاری

من از عشقت نوشتم سال‌ها، شد دفتر شعری
تو تنها دفتر شعر من و در دست اغیاری

خوشا آن غم که یک‌روز است و یک‌ماه است و یک‌سال است
چه باید با غمت کردن که هر روزی و هر باری!